نقاشی قهوهخانهای؛ هنر روبه فراموشی
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۸۵۲۳۴
همشهری آنلاین - نگین پذیرا: او میگوید: «۱۰ نسل قبل از من، ساکن شمیران بودهایم. پدرم در دزاشیب قهوهخانه داشت و نقاشیهای قهوهخانهای را که میکشید در همانجا نصب میکرد. پرده بزرگی را که اکنون در تکیه دزاشیب است پدرم کشید و به تکیه هدیه داد. این پرده در ابعاد ۲ در ۴متر واقعه کربلا و ظهر عاشورا را نشان میدهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قصههای خواندنی تهران را اینجا بببینید
عباسی معتقد است: «نقاشهایی که پردههای قهوهخانهای میکشند رو به انقراض هستند و دیگر کسی پیدا نمیشود که وقت، انرژی و هزینهاش را برای کاری بگذارد که مخاطب زیادی ندارد.» او نقاشی قهوهخانهای را به چند دسته تقسیم میکند و میگوید: «عدهای گمان میکنند نقاشیهای قهوهخانهای تنها طرحهایی از ظهر عاشورا و واقعه کربلاست، اما این سبک خود به چند دسته تقسیم شده است. علاوه بر پردههای عاشورایی، پردههای بزمی مانند پردههایی از دوران صفویه و پردههای رزمی مانند داستانهای شاهنامه از جمله این تقسیمبندیها هستند.»
عباسی بنیانگذار مکتب نقاشی قهوهخانهای را استادانی چون «حسین قوللرآقاسی» و «محمد مدبر» میداند و میگوید: «این افراد سبکی اصولی را پایهگذاری کردند و افرادی که در این حوزه مشغول و موفق شدهاند، شاگردان این افراد هستند.» او در سالهای گذشته در کاخموزه سعدآباد و کاخ نیاوران نمایشگاهی از آثارش را برای بازدید عموم به نمایش درآورده است.
عباسی میگوید: «برای کشیدن نقاشی مانند این پرده که ابعاد ۲ در ۴متر دارد، پارچه را از ابتدا به دیوار میخکوب میکنند و طراحی را ایستاده بر روی دیوار انجام میدهند. برای کشیدن نقاشی در قسمت بالای این پرده، ساعتها بر روی چهارپایه ایستادهام و رنگ زدهام. آثار زیادی دارم اما این پرده حال و هوای دیگری دارد و بهترین کار من در بخش پرده عاشورایی است. جنس این پردهها از پارچههای ساده متقال است. خاصیت پارچه برای این نوع نقاشی این است که میتوان پردهها را راحت جابهجا کرد.
سبک نقاشی قهوهخانهای، نقشهایی پی در پی و صورتهایی نزدیک به هم است که داستانی را روایت میکند. ممکن است کشیدن یک پرده چند ماه طول بکشد، به همین دلیل نقاش در ابتدا طراحی را بهصورت کامل انجام میدهد، اما کار رنگ و روغن آن ممکن است در فاصله زمانی متفاوت صورت گیرد.
--------------------------------------
منتشر شده در همشهری محله منطقه یک به تاریخ ۱۳۹۳/۹/۸
کد خبر 740697 برچسبها منطقه ۱ همشهری محله تهران نقاشی - نقاشانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: جشنواره فیلم فجر منطقه ۱ همشهری محله تهران نقاشی نقاشان نقاشی قهوه خانه ای پرده ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۸۵۲۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رازهای نقاشی مرگ سقراط
افلاطون در رساله فایدون واپسین لحظات زندگی سقراط فیلسوف بزرگ یونان باستان را چنین روایت میکند: پس از خطابه دفاعیه علیه محکمهای که خواستار مجازات مرگ برای او شده بود به شاگردانش میگوید: نگران من نباشید، شما فقط جسم منرا در خاک خواهید گذاشت. سپس در میان اشک و غوغای یاران و حتی اندوه زندانبان جام شوکران را از شاگردش کریتو گرفته و مینوشد. مایع زهرآگین بهسرعت بدنش را سست کرده، چشمانش بیحرکت مانده و او مرگ را پذیرا میشود، تا درسی برای زندگی دیگران باشد.
به گزارش ایرنا، پرسشهای سیاسی و فلسفی سقراط شهروندان آتن را به تردید در حقیقت خدایان پانتئون و اصالت ارزشها در اخلاق یونانیان فرامیخواند. او بخاطر این پنداشتها به ناباوری نسبت به خدایان و فاسد کردن جوانان متهم شد که مجازاتش مرگ بود؛ مطابق رسم زمانه با نوشیدن جامزهر. سقراط بیمناقشه حکم قضات را پذیرفت و حتی شاگردانی را که وی را به نوشتن تقاضای عفو و یا فرار از آتن تشویق میکردند، بهشدت سرزنش کرد. صحنه واپسین دم حیات او تا لحظه نوشیدن جام شوکران، بارها توسط هنرمندان مختلف به تصویر کشیده شده که یادمانیترین آنها اثر چشمگیر نقاش نئوکلاسیک فرانسوی ژاک لوئی داوید است باعنوان مرگ سقراط (La Mort de Socrate) که حالا در موزه متروپلیتن نیویورک نگهداری میشود.
داوید این نقاشی ۱۳۰ در ۱۹۶ سانتیمتری را بدون التزام دقیق به روایت افلاطون و برمبنای نگاهی ستایشآمیز به سقراط برای پذیرش شجاعانه مرگ خلق کرد تا تصویری حماسی از عزت و کرامت باشد. در مرکز صحنه سقراط با ردای سفید و در هیبتی قهرمانانه روی تخت نشسته با قامتی استوار دست راستش را برای گرفتن جام سرخ شوکران دراز کرده است. او با دست چپ به بالا اشاره میکند؛ به آسمان و جهان پس از مرگ. بدینسان در آخرین دقایق عمر نیز از موعظه و خطابه باز نمیایستد؛ ترجیح میدهد بمیرد، اما از باورها و تعالیم خود دست نکشد. این آخرین درس اوست برای شاگردانی که پیرامون وی در اندوه و اضطراب بسر میبرند.
افلاطون، شاخصترین آنها، غمزده و سر در گریبان، جلوی تخت نشسته و پشتبه صحنه وقوع تراژدی را انتظار میکشد. مرد جوانی که فنجان شوکران را بسوی سقراط گرفته، از شدت تأثر روی برگردانده تا شاهد نوشیدن زهر توسط فیلسوف نباشد. مرد دیگری دست روی زانوی او گذاشته تا شاید وی را از اینکار منصرف سازد. دیگرانی که تاب دیدن صحنه را ندارند، در عمق دالانی درحال دور شدن هستند. مضمون اصلی صحنهپردازی، تمجید از رویکرد فیلسوف به مرگ است و ابراز همبستگی با او که مرگ را نه پایان هستی، بلکه سویه دیگری از زندگی میپندارد.
ژاک لوئی داوید نقاش برتر زمانه خویش بود و در آثار تماشاییاش روایتهای تاریخی را با فلسفه روشنگری در میآمیخت تا متفکرانهترین نمونههای نقاشی آکادمیک را پدید آورد. زبان تصویری او فاخر متناسب با علائق طبقه اشراف فرانسه بود، لیکن برای قاطبه مردم نیز قابل فهم و عمیقاً الهامبخش بود. شاگردان وی، بعدها از سبک کلاسیک و روایتهای سخت و محکم آن فاصله گرفته به سوی امواج پرشور هنر رمانتیک رفتند. آثار او طلایهدار تمدن مدرن بودند، آکنده از بشارتهای اخلاقی و روح انقلابی. در فرانسه او نقاش محبوب سه رژیم پیاپی بود؛ ابتدا در دربار لوئی شانزدهم سپس در عصر انقلاب و نهایتاً در دوره امپراطوری ناپلئون بناپارت. هر سه رژیم از آثار تاثیرگزار وی برای تبلیغ مشروعیت و اقتدار خویش بهره میگرفتند، اما در نهایت به اتهام خیانت به زندان انداخته شد.
نقاشی مرگ سقراط دو سال قبل از انقلاب کبیر فرانسه خلق شد و القاگر حس مقاومت در برابر بیعدالتی، پیامآور روشنگری و فداکاری قهرمانانه بود. داوید در روند انقلاب فعالانه شرکت داشت و تصاویری از نمادهای شجاعت و ایثار خلق کرد. او سالهای پایانی عمرش را در بیماری و تبعید گذراند. وساطتها برای بازگشت او به فرانسه بهثمر ننشست تا اینکه در ۱۸۲۵ در بروکسل از دنیا رفت. در ۲۰۰مین سالگرد انقلاب (۱۹۸۹) دولت فرانسه تلاش کرد بقایای داوید را به کشورش بازگرداند، اما دولت بلژیک با این استدلال که قبر او بنایی تاریخی است، از اینکار امتناع ورزید.